شهید غلامحسین صدقی که میان بچهها به دایی غلام معروف بود، فرمانده یکی از دسته ها در محور نهر علی شیر بود . او با جسارت تمام به همراه نیروهای خود مشغول پاکسازی سنگرها شد.
عملیات والفجر هشت در منطقه فاو یکی از غرور آمیزترین عملیاتهای رزمندگان اسلام در برابر ارتش تا بن دندان مسلح رژیم بعث عراق بود. آنجا که غواصان ایرانی از جان خود گذشتند و از اروند خروشان عبور کردند و تعجب همه دنیا را برانگیختند. این مطلب خاطرهای کوتاه از همان غواصان بزرگ است. ساعت هشت و پانزده دقیقه شامگاه بیست بهمن سال 64 طی عملیات والفجر هشت رزمندگان گردان 410 لشکر 41 ثارالله کرمان، از سه محور نهر مجری، نهر بلامه و نهر علیشیر به سوی خط دشمن در آن سوی اروند حرکت کردند. تن رزمندگان را امواج اروند به این سو و آن سو می برد. باران می بارید و اروند خروشان شده بود. اما غواصان گردان حاج احمد امینی دل را به خدا سپرده و با ذکر یا زهرا(س) و یا حسین(ع) به سوی خط دشمن شنا می کردند . ساعت هشت و55 دقیقه به آن سوی خط رسیدند. یک ساعتی طول کشید تا از موانع دشمن عبور کردند. عراقی ها را در نزدیکی خود می دیدند که مشغول نصب موانع بودند ولی آنان در سکوت منتظر شروع عملیات شده تا هجوم خود را به سنگرهای بعثیون آغاز کنند. ساعت ده و 10دقیقه شب با رمز یا زهرا(س) عملیات والفجر هشت شروع شد. شهید غلامحسین صدقی که میان بچهها به دایی غلام معروف بود، فرمانده یکی از دسته ها در محور نهر علی شیر بود . او با جسارت تمام به همراه نیروهای خود مشغول پاکسازی سنگرها شد. دایی غلام قدری جلوتر رفت تا سنگری را از لوث وجود بعثیون پاک کند. نزدیک سنگر که رسید با یک عراقی تنومند روبرو شد که داشت با دلهره از سنگر بیرون می آمد. دایی غلام لحظه ای تردید نکرد و انگشت خود را به روی ماشه چکاند. گیر کردن گلوله در اسلحه سبب شد تیری شلیک نشود و عراقی که متوجه این موضوع شده بود مانند گرگی خشمگین خود را برروی دایی انداخت و دستانش را دور گردن او قرار داده فشار می داد. دایی غلام که جسارت و دلیری را از فرمانده دلاورش حاج احمد فرا گرفته بود با تمام قدرت دو دست خود را روی صورت عراقی قرار داده تلاش می کرد او را از خود دور کند. در این کشمکش و درگیری ناگهان انگشتان دست دایی غلام به دهان عراقی فرو رفت و او نیز با تمام قدرت خود انگشتان او را به دندان گرفت تا جایی که گوشت و پوست دریده شده. فشار دندانهای عراقی روی استخوان های انگشتان دایی غلام دردی شدیدی بوجود آورد. فریادهای دایی غلام سبب شد چند نفر از نیروهای دسته ای که او فرماندهشان بود متوجه شده و خود را به صحنه درگیری برسانند و عراقی را با رگبار گلوله به جهنم بفرستند. انگشتان دست دایی غلام تا مدتها متورم بود و درد داشت و آثار دندان عراقی تا سال بعد که وی به شهادت رسید هنوز روی انگشتانش باقی مانده بود. سرانجام شهید غلامرضا صدقی رزمنده دلاور گردان 410 سال 65 در عملیات کربلای چهار بال در بال ملائک گشود و آسمانی شد و پیکر مطهرش را ده سال بعد به زادگاهش آوردند.
نظر بدهید |