دانشجوی دانشگاه پیام نور شلمچه بوسه گاه فرشتگان آینه ی عاشورا نمای ایران کتیبه ای محزون از هشت سال دفاع مقدس شلمچه قبل از شهریور 59 فقط روستایی بود از توابع خرمشهر در نزدیکی مرز بین ایران و عراق که حتی برای برخی از خوزستانی ها هم ناشناخته بود چه رسد به ما....! براستی چه شد که امروزه این نام و خاطره های غرورانگیزش تندیس زیبای عشق است در چشم و دل عاشقان و خاری است در چشم کوردلان؟! جواب واضح و آشکار است.چه برای عاشقان و چه برای کوردلان بزدل. شلمچه دریچه ای بود به آسمان که اندک زمانی گشوده شد تا مشتاقان پرواز به سوی حق با دادن با ارزش ترین سرمایه خود از آن عبور کنند. شلمچه دیوانی است که یاران خمینی کبیر(ره) با خون خود شعرهای دلنواز آن را سرودند. شلمچه تصویری است که نیاز به معرفی و توضیح ندارد.کافی است بنشینی و زیبا بنگری!!!! باید در گرمای آفتاب ظهر شلمچه بر روی خاک پر اسرارش قدم زنید.گرمایی که ظهر عاشورا در کربلا را در ذهن تداعی می کند. هر وجب از خاک شلمچه غزلی است در قالب ایثار که باید آنها را فهمید و با تمام وجود خواند. طلوع و غروب را باید در این سرزمین دید. و اما چه شده که این دیار در چشم بعضی افراد بی ارزش شده؟! چه شده که این بازار عشق بازی دیروز را فقط صحرایی خشک می دانند؟! شاید از دشمن نفس خویش رها نشده اند و دلشان در تصرف شیطان است که این گونه در مورد این وادی مقدس قلم می زنند و یا سخن می گویند و یا شاید از سر جهالت است!! اگر از سر جهالت است باید آگاه شوند.باید تاریخچه این شهر شهادت را مرور کنند البته نه با چشم سر بلکه با چشم دل. و آنهایی که به شیطان سواری می دهند لحظه ای درنگ کنند. توجه خود را متوجه معبود کنند و قیام امام حسین(ع) را از نظر بگذرانند. مطمئنا با این کار شیطان را که بر شانه هایشان نشسته به خاک ذلت نشانده و سعی می کنند این صفحه سرخ تاریخ ایران را که خون غیرت و مردانگی در رگهای امروزی ها می دواند بیشتر بشناسند و بشناسانند./ انشاا...
طلوعی که پرستوهای عاشق را به سوی عروجگاه بدرقه میکرد.
و غروبی که سرخی اش را وامدار خون این پرستوهاست.
نظر بدهید |