به قلم زینب حسینی عضو کانون بصیرت بسیج دانشجویی استان بوشهر دانشجوی دانشگاه پیام نور
دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران در خیابان پانزده خرداد متولد شد. در مدرسه انتصاریه شروع به تحصیل کرد و دوران متوسطه را در دارالفنون و البرز گذراند. از 15 سالگی در کنار تحصیل در درس تفسیر قرآن مرحوم آیتالله طالقانی و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و برخی از اساتید دیگر شرکت می کرد. سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران که نمونه کاملی از هجرت، جهاد و شهادت بود بسیار سخت است.
مردی که در مکتب علی (ع) شاگردی میکرد و در این مکتب آموخت که در بیشهی نبرد شیری شکست ناپذیر باشد و در دل شبهای سیاه و تاریک عارفی بی مانند.
این شاگردی که در جنوب لبنان "مالک اشتر" بود و در کربلای خوزستان "حمزه".
حتی نمیتوان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که بود توصیف کرد، چرا که مردان و رهروان علی (ع) و ابا عبدالله الحسین (ع) را نمیتوان با این کلمات مادی و معیارهای خاکی توصیف نمود.
با این حال حیات کوتاه اما پر حادثه این شهید که سرشار از تلاش، ایثار، عشق و فداکاری بود را مرور می کنیم.
دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران در خیابان پانزده خرداد متولد شد. در مدرسه انتصاریه شروع به تحصیل کرد و دوران متوسطه را در دارالفنون و البرز گذراند. از 15 سالگی در کنار تحصیل در درس تفسیر قرآن مرحوم آیتالله طالقانی و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و برخی از اساتید دیگر شرکت می کرد.
در سال 1336 در رشته الکترومکانیک از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت.
این در حالی بود که او در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود و همچنین از اولین اعضا انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود.
در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و در آنجا با همکاری بعضی از دوستانش برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه ریزی کرد. وی از موسسین و فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار میرفت که به دلیل این فعالیتها بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع میشود.
سرانجام پس از تحقیقات علمی در جمع معروفترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه آمریکا (برکلی) با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکتری الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.
دکتر چمران پس از قیام خونین سال 42 و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی (ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز میزند و به همراه بعضی از دوستان مومن وهم فکر رهسپار مصر میشود و در مدت دو سال سختترین دورههای چریکی و جنگ های پارتیزانی را میآموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته می شود و مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی به عهده او گذارده میشود.
برای تعلیم مبارزان ایرانی، ایجاد پایگاه چریکی مستقل ضرورت پیدا می کند، لذا دکتر چمران به لبنان میرود تا چنین پایگاهی را ت?سیس کند.
در لبنان با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت خط راستین اسلام انقلابی را در میان توطئه ها و دشمنیها پیاده میکند و به استقبال شهادت میرود و پرچم خونین تشیع را در برابر صهیونیسم اشغالگر به اهتزاز در میآورد.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران دکتر چمران بعد از 23 سال هجرت به وطن باز گشت و همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب گذاشت.
سپس در شغل معاونت نخستوزیر در امور انقلاب همه تلاش خود را کرد تا سریعتر مسئله کردستان را فیصله دهد تا اینکه در عرض 15 روز شهرها و راهها و مواضع استراتژیک کردستان به تصرف نیروهای انقلاب اسلامی در آمد و کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم با شادی به استقبال این پیروزی رفتند.
بعد از این پیروزی دکتر چمران از طرف رهبر عالیقدر انقلاب امام خمینی (ره) به وزارت دفاع منصوب گردید و همچنین در اولین دور انتخاباتی مجلس
شورای اسلامی از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد.
وی سپس با تربیت گروهی از رزمندگان داوطلب، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد و یک واحد مهندسی فعال برای این ستاد ایجاد کرد و به کمک آن با نصب پمپهای آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال، آب کارون را به طرف تانکهای دشمن روانه ساخت به طوری که عراقیها مجبور شدند چند کیلومتر عقب نشینی کنند، با این عمل فکر تسخیر اهواز برای همیشه از سر آنها دور شد.
در دومین حمله عراقی ها به سوسنگرد؛ دکتر چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع آشفته بود به همراه آیت الله خامنهای دست به حملهای خطرناک و نابرابر زدند که در محاصره تانکهای دشمن قرار گرفتند و دکتر از دو قسمت پای چپ زخمی شد و با کامیونی که خود غنیمت گرفته بود به بیمارستانی در اهواز رفت و بستری شد، اما بیش از یک شب نماند. در همان یک شب هم بیکار ننشست و جلسه مشورتی فرماندهان نظامی در کنار تخت او در بیمارستان تشکیل شد.
دراسفند 1359 در حالی که با ناراحتی راه میرفت همراه با هم رزمانش از یکایک جبهههای نبرد در اهواز دیدن کرد و بعد از آن برای دیدار امام امت و عرض گزارش عازم تهران شد. به حضور امام راحل رسید و حوادثی را که اتفاق افتاده بود به همراه شرح مختصری از پیشنهادات خود را ارائه داد. امام خمینی (ره) پدرانه و با ملاطفت خاصی به سخنانش گوش می داد و همه رزمندگان را دعا میکرد و رهنمودهای لازم را ارائه می داد.
بالاخره روز موعود برای چمران فرا رسید. اینک او خود به قربانگاه می رفت. سال ها یاران عزیزش در مقابل چشمانش و در کنارش شهید میشدند و او آنها رابه دوش میگرفت و خود در اشتیاق شهادت می سوخت، ولی خدای بزرگ او را در این آزمایشهای سخت محک میزد و او را هر چه بیشتر میگداخت و روحش را صیقل می داد تا قربانی عالیتری از خاکیان را به ملائک معرفی نماید و بگوید: «"انی اعلم ما لا تعلمون" من چیزهایی می دانم که شما نمی دانید.»
یارانش از او فاصله گرفتند و هر یک مات و مبهوت در انتظار حادثهای جانکاه بودند که خمپارهای در اطراف او به زمین خورد، ترکش خمپاره به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد. خون از سرش جاری بود و چهره ملکوتی و متبسم و در عین حال متین و محکم به خاک و خون آغشته بود. با آنکه عمیقا سخنها داشت، ولی ظاهرا دیگر با کسی سخن نگفت و به کسی نگاه نکرد. شاید در آن حال به آرزویش رسیده بود و حسین (ع) به بالینش آمده بود و او از عشق این دیدار فرصت سخنی و حتی نگاهی با ما خاکیان نداشت.
بلی این چنین یکی از نمونههای کامل انسانی که مایه مباهات خداوند است از دیار ما رخت بر بست و به ملکوت اعلی پیوست.
از شهادت این سردار پر افتخار اسلام، نه تنها مردم اهواز و خوزستان بلکه امت مسلمان ایران و شیعیان محروم لبنان به پا خواستند و غرق در حسرت و ماتم گردیدند. مردم خشمگین از این جنایت صدام و اندوه بار و گریان، پیکر پاک او را در اهواز و تهران تشیع کردند که "انا لله وانا الیه راجعون" خدایش رحمت کند و او را با حسین (ع) و شهدای کربلا محشور گردد.
نظر بدهید |