به قلم سعادت صالحی نیا عضو کانون بصیرت بسیج دانشجویی استان بوشهر
امروزه در جامعه ما یک واجب فراموش شده است چیزی که حسین بن علی هدف از قیام خود را آن میداند. ضرورتی که به اندازه نماز مهم است. آری امر به خوبی ها و برائت از بدی ها و زشتی ها در فطرت هر انسانی وجود دارد ولی چرا ما نسبت به این وظیفه بی اعتنایی میکنیم؟
حال سوال اینجاست که چرا ما این محیط آلوده را تحمل می کنیم؟آیا حق اعتراض به کسانی که هوای پاک جامعه را برای نفس کشیدن ما آلوده کرده اند را نداریم؟؟ فراموش نکنیم در محیط آلوده،حتی افراد سالم هم بیمار می شوند.
جامعه چیزی جز اجتماع" من" و "تو" نیست پس نگو "به من چه" اگر من وتو به فکر آزادی وآسایش نباشیم چه کسی مسول است؟؟ اگر واقعا به فکر سلامت خویش و امنیت ناموس خود هستیم، یقینا باید به فکر سلامت جامعه باشیم. حال می پرسی وظیفه ما چیست؟ | + ادامه مطلب
نظر بدهید |
به قلم فاطمه دم شناس عضو کانون بصیرت بسیج دانشجویی استان بوشهر
دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی رشته اتاق عمل
یاعلی بگو ... بیا و ببین ؛ ببین و ایمان بیاور به بهشت!
\\\\\\"ای شهید،ای آنکه بر کرانه ی ازلی و ابدی وجود برنشسته ای،دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.\\\\\\" شهید آوینی
آمدم بگویم؛شاید تلنگری باشد بر آن قلب گستاخ و پرگناه! | + ادامه مطلب
به قلم روح الله دهقان عضو کانون بصیرت بسیج دانشجویی استان بوشهر
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
فرزند شهید : روح الله دهقان
سلام بر شهید ! سلام بر پدر ! سلام بر برادر ؛ ای سفر کرده سلام و سلامی دیگر به جا ماندگان قافله شهدا .
پدر و برادر شهیدم نامت چه بوده است ؟ یادم رفته است ، نکند تو دیگر برادر و پدر من نباشی ؟ حق داری چون بعضی پسران به شیوه ی دختران آرایش می کنند ، آن یکی در بازار شیعه کم فروشی می کند و بعضی دختران چادر را که تو گفتی ؛ سیاهی چادر برنده تر از خون شهید است را کنار گذاشته اند ! اول باید شما را از حال و هوای خودم و چیزهایی که به رسم امانت به ما سپرده اید و رفتید با خبر کنم ! هر چند شما خود ناظر بر اعمال و رفتار ما هستید .
اینجا خبری نیست ! جز اینکه سال هاست همه ادعا می کنند که شرمنده شما هستیم و جالب تر اینکه نمی دانم چرا هر روز به این شرمندگی افزوده می شود ؟ و همه باز این جمله تکراری را به زبان می آورند و عملی در آن نیست ! اینجا جز اینکه هر روز به زخم تاول های جانبازان شیمیایی نمک بپاشیم ؛ اینجا جز اینکه یادمان می رود وصیت شهدا چه بوده ؛ که اگر یادمان می ماند خواهر و برادر عزیزم ! با این وضعیت نامعلوم به این بیراهه نمی رفتیم .
صد البته اگر نور ولایت نبود رفته بودیم .
خیلی دلم میخواهد نامه ای بنویسم که شاد و روحیه بخش باشد . خیلی دلم می خواست به شما بگویم امانت هایی که به دست ما سپرده اید صحیح و سالمند ولی چه کنم ، نمی شود به شهدا که حاضر و ناظر بر اعمال ما هستند واقعیت ها را هر چند ناگوار پنهان کرد.
تلخ است نوشتن نامه ای از درد های این جهان فانی به ساکنین آن دیار باقی . در نبود شما جای خیلی چیزها عوض شده ، در جامعه ی بدون شما افتخار به استخوان های پوسیده ی نیاکان دو هزار ساله که زخم سلطه را بر دوش مان گذاردند اجر و قرب بیشتری دارد تا بازدید از تندیس مقاومت در یکی از آسایشگاه های جانبازان !
در نبود شما حتی آسمان در باریدن بر زمین بخل می ورزد و زمین برای رویاندن ناز می کند.
ای عزیزان و مقربان درگاه الهی ؛ مبادا ما را به حال خودمان واگذارید هر چند ما نه تنها شما را بلکه خودمان را فراموش کرده ایم و آگاه باشید که گریه ی ما در گلزار شهدا برای تیره روزی و سرگردانی خودمان بوده و گرنه شماها مصداق آیه شریفه : عند ربهم یرزقون هستید.
با همه ی دل شکستگی ها با قاطعیت اعلام می کنم مگر حماسه ی شهادت در هویزه ، طلاییه ، شلمچه ، بستان و کردستان فراموش شدنی هستند ؟ به امید خدا راهتان را ادامه می دهیم.
برای شادی روح امام شهدا و شهدا صلوات/اختصاصی
به قلم سید حسین موسوی عضو کانون بصیرت بسیج دانشجویی استان بوشهر
مهندس تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر
پس از شکست و ناکامی دشمنان زورگوی اسلام از نبرد و حملات نظامی به آب و خاک این مرز و بوم پاک، با برنامه ریزیهای متعدد سعی در براندازی این نظام الهی را داشت و جدیدترین و سریعترین ابزار خود را در این راه بکار گرفت.
ولی این دشمن نادان شاید فکر همه چیز را کرده بود به جز بیداری قشر جوان این مملکت و به ویژه دانشجویان بسیجی.
بیداری جوانان و دانشجویان و در راس آن بسیجیان مطیع ولایت چنان برنامه های دشمن را بر هم زد که خواب را از چشمان آنان ربود و درمانده تر از همیشه به فکر راه نفوذ دیگری افتادند.
دانشجوی بسیجی امروز جریان را می شناسد، نقشه های شوم دشمنان را به عینه می بیند و هرگز پازل ناتمام آنها را تکمیل نمی کند. از هیجان افراطی بدور است و متانت از چهره ی پاک او پیداست.
از تلاش های موثر دانشجویان بسیجی، تلاش در راه پیشرفت و توسعه جامعه مهدوی امروز است که این امر با فعالیت در راه علم، اخلاق و ایمان تقویت می شود.
اگر دانشجویان دیروز با صلاح ایمان برای ابقای دین خود خون دادند دانشجویان امروز در این جبهه ی بی مرز جدید، که بسی سخت تر از آن است با صلاحی آماده چون «قلم» در آن راه حرکت و از جان خود برای امام و اعتلای امت اسلام مایه می گذارند.
دانشجوی امروز پیرو مکتب امام حسین(ع) و شاگرد معلمی مهربان و پدری دلسوز چون حضرت امام خامنه ای مد ظله العالی است و با بصیرت خود مایه دلخوشی امام خود می باشد.
دانشجویان بسیجی اجازه نخواهند داد کسی با هر وسیله ای به اعتقادات و مقدساتشان توهین کند و قلم را از اسارت دست نااهلان نجات خواهند داد. و با استواری بیش از پیش در این وادی حافظ آرمان های والای انقلاب و ودیعه های امام خمینی کبیر (ره) می باشند و آتش خشمشان کالبد پوشالی دشمنان گرگ صفت را خواهد سوزاند.
والسلام / اختصاصی
خانواده پهپاد "Shadow" به معنای سایه از جمله پهپادهای کارکشته آمریکایی است که در چند سال اخیر به صورت گسترده توسط نیروی زمینی و سپاه تفنگداران دریایی آمریکا مورد استفاده قرار گرفته است. این گونه از پهپاد توسط شرکت آمریکایی "AAI" طراحی و ساخته شده است و در حال حاضر مسئولیت عمده شناسایی برای نیروهای آمریکایی در سطح گردان و تیپ را بر عهده دارد.
شهید آوینی
راوی
آماده باشید که وقت رفتن است
عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو... واین هر دو، عقل وعشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود. در روز هشتم ذی الحجه، یوم الترویه، امام حسین آگاه شد که عمرو بن سعید بن عاص با سپاهی انبوه به مکه وارد شده است تا او را مخفیانه دستگیر کنند و به شام برند و اگرنه ... حرمت حرم امن را با خون او بشکنند. آنان که رو به سوی قبله خویش نماز می گزارند معنای حرمت حرم امن راچه می دانند؟ کعبه آنان که درمکه نیست تا حرمت حرم مکه را پاس دارند؛ کعبه آنان قصر سبزی است در دمشق که چشم را خیره می کند. آنجا بهشتی است که در زمین ساخته اند تا آنان را از بهشت آسمانی کفایت کند... واز آنجا شیطان بر قلمرو گناه حکم می راند، بر گمگشتگان برهوتِ وهم ، بر خیال پرستانی که در جوار بهشت لایتناهای رضوان حق، سر به آخور غرایز حیوانی و دل به مرغزارهای سبزنمای حیات دنیا خوش داشته اند ، حال آنکه این همه ، سرابی است که از انعکاس نور در کویر مرده دل های قاسیه پیدا آمده است . کعبه قبله احرار است . رستگان از بندگی غیر؛ اما اینان بت خویشتن را می پرستند . امام برای اعمال حج احرام بسته است و لکن اینان احرام بسته اند تا شمشیرهای آخته خویش را ازچشم ها پنهان دارند ... شکستن حرمت حرم خدا برای آنان که کعبه را نمی شناسند چندان عظیم نمی نماید و اگر با آنان بگویی که امام حسین(ع) برای پرهیز از این فاجعه مکه را ترک گفته است در شگفت خواهند آمد... اما آن که می داند حرم خدا نقطه پیوند زمین و آسمان است ، درمی یابد که شکستن حرمت حرم آن همه عظیم است که چیزی را با آن قیاس نمی توان کرد. بلا در کمینِ نزول بود و ابرهای سیاه ازهمه سو ، شتابان ، بر آسمان دره تنگ مکه گرد می آمدند و فرشتگانِ همه آسمان ها در انتظار کلام « کُن » بی قرار بودند ؛ و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون . در میان « کُن » و « یکون» تنها همین « فا » ( ف )فاصله است ، و آن هم در کلام ، نه در حقیقت . آیا امام که خود باطن کعبه است ، اذن خواهد داد که این بدعت عظیم واقع شود و حرمت حرم باخون او شکسته شود؟ ... خیر. | + ادامه مطلب
من مسئول تعاون لشکر ویژه شهدا بودم، لشکری که اکثر عملیاتش در مناطق مختلف کردستان بود. پاسدار وظیفه ای داشتم از اهالی سبزوار که از شهید و جنازه می ترسید. شب بادگیر سفید می پوشیدم و به چادری که او خوابیده بود می رفتم و آرام در کنار او دراز می کشیدم، طفلی خواب سبک هم بود و هوشیار می خوابید. یک مرتبه در آن تاریکی متوجه می شد قدری جایش تنگ شده، خودش را تکان می داد و زیر چشمی اطرافش را نگاه می کرد، بعد چشمش می افتاد به من و در آن نیمه شب چه بساطی راه می انداخت. داد، جیغ، فرار. آن وقت من باید جواب بقیه را هم می دادم.
از کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی
زندگی نامه :
در تیرماه 1332 در خانواده ای متوسط در خطه ی سرسبز شمال، پسری به دنیا آمد که نام وی را احمد گذاردند. احمد دوران دبستان وسه سال اول دبیرستان را به ترتیب در«کیاکلا» و«سرپل تالار» و سه سال آخر را در دبیرستان «قناد» بابل گذراند.
پدرش فردی شجاع و ظلم ستیز بود، از شجاعت پدر همین بس که علی رغم تصدی پست فرماندهی ژاندارمری در یکی از شهرهای شمال، به مبارزه با سردمداران زر و زور پرداخت و در نهایت مجبور به استعفاشد و به کشاورزی مشغول شد. از ایمان و قدرت روحی مادرش همین بس که هنگام دفن شهید کشوری، در حالی که عکس او را می بوسید، پرچم جمهوری اسلامی ایران را که با دست خود دوخته بود بر سر مزار فرزند آویخت و فریاد زد: "احسنت پسرم، احسنت"
دوران تحصیلش را به عنوان شاگردی ممتاز به پایان رساند. وی ضمن تحصیل، علاقه زیادی به رشتههای ورزشی و هنری نشان میداد و در اغلب مسابقات رشتههای هنری نیز شرکت میکرد. یک بار هم در رشته طراحی مقام اول را به دست آورد. | + ادامه مطلب
به قلم ظهیر کاظمی عضو کانون بصیرت بسیج دانشجویی استان بوشهر کارشناس علوم سیاسی
اینجا قدمگاه شهیدان خدایی است/ اینجا مزار لاله های نینوایی است/این سرزمین معراج عشق است/ اینجا تجلیگاه رزم کربلای است/ سلام ای استخوانهای شکسته/ سلام ای لاله های دسته دسته/ سلام ای زیر خاکیهای عاشق/ شهیدان به خاک وخون نشسته/
قصد از نگارش این سیاهه این است که چرا در جامعه ارزش ها و مقدسات به راحتی مورد هجمه قرار گرفته می شود و عده ای به دنبال کم رنگ جلوه دادن جانفشانی عزیزانی که جان خود را برای اعتلای انقلاب و نظام فدا کردند، هستند.
چه زود گذشت 20 اندی سال از آن جنگ نابرابر و دفاع مقدس که تمام دنیا یک طرف و ما هم یک طرف، خون چه نوجوانان و جوانان پاکی درآن سرزمین های نور ریخته شد و هنوز که هنوز است جنازه های این عزیزان هر از چند گاهی خاک کشور را عطر آگین از وجودشان می شود.
همه روزه و علل الخصوص در اوایل لحظه تحویل سال، می بینیم میلیونها انسان از داخل و خارج از کشور برای دیدن این خاک های معنوی به این مناطق سفرمی کنند،و خیلی از کسانی که توانستند خودشان را بشناسند و زندگی خود را مدیون شهداء بدانند.
این چند خط را نوشتم، خواستم به اینجا برسم به آن آقایی که قصد داشت از مشهد الشهداء به سمت کربلای حسینی روانه شود، بگویم. انسان عاقل قبل از اینکه حرفی به زبان بیاورد بهتر است راجب آن فکر کند و بعد آن را بگوید؛ اگر شما معتقدید که عزیزانی که در سرزمین عشق و قطعه ای از بهشت"شلمچه"آرمیده اند ، و نشانی از آنها فقط چند سنگ بیش نیست، سخت در اشتبا هید. شما که قصد زیارت حرم سید و سالار شهیدان را داشتید، این نکته را می دانستید که همه کسانی که برای دفاع از مملکت و ناموسشان رفتند، متأثر از سالار شهیدان بودند و ایشان را الگوی حضور در برابر ظالم قرار دادند و 8 سال جنگ تحمیلی فقط با استعانت از خداوند متعال و استمداد از امام حسین(ع) برای دفاع از دین و گسترش اسلام جنگیدند، مگر شهدای ما هدفی غیر از این داشتند.
پس به این می رسیم شهدا با تأسی از مولایشان و ادامه راه ایشان به مقابله با ظلم و کفر رفتند،پس این بی انصافی است که به طعنه و کنایه بگوییم، آنجا سرزمین نور نیست و چند تا قبر بیشتر آنجا قرار ندارد.
امروز ریشه تمام مقاومت ها در دفاع مقدس و خون پاک این شهیدان است، اگر امروز هواپیمای بدون سرنشین آمریکا در حریم هوایی جمهوری اسلامی ایران گرفتار می شود، اگر دستیابی به فن آوری هسته ای برای ما آسان می شود، اگر جنبش عدم تهعد با حضور بیش از 120 کشور دنیا در تهران با موفقیت برگزار می شود، اگرمقاومت اسلامی حماس در عزه و شرق عربستان ،بحرین و سوریه و دیگر نقاطی که بیداری اسلامی در آنها در حال رخ دادن است، اگر در پزشکی،نانو،وصدها اگر دیگر توانستیم با وجود 30سال تحریم و فشار و با دستان خالی حرفی در این دنیا برای گفتن داشته باشیم همه اینها به خاطر خون پاک هزاران شهید گلگون کفن که رفتند تا الان امثال من و شما در آسایش باشیم. باید هم این طور گفت، نه برادر یه ذره هم به خود بیاید و همه چیز را از نگاه سیاسی ننگرید، ولی چه کنیم کسانی که الفبای سیاست را هم نمی دانند و فهم ودرک درستی از خیلی مسائل ندارند دست به قلم برده و اظهار نظر می کنند.
ودر آخر این را بگوییم، هر کسی لیاقت رفتن به آن سرزمین های نور را ندارد. اگر شاید باز هم قسمت شد که به آنجا سفر کنی این بار از قبل اطلاعی دهید، تا برایت فرش قرمز پهن کنیم و هتل هشت ستاره رزرو کنیم تا در رفاه و آسایش باشی. مگر خون تو و امثال تو از خون پاک هزاران شهید رنگین تر است،آنان روزها و شب های گرم تابستان و سرد زمستان، دورازخانه و کاشانه سپری می کردند،بدون این که آهی بکشند و از کسی ناراضی باشند.
خدایا:برای برای همه برادران و خواهران"ایمان غواص های والفجر هشت، شجاعت خط شکنان کربلای پنج، استقامت جانبازان شیمیایی، ثواب اشک جاماندگان ازشهداء،سلوک باقری و همت، خلوص شهدای شمالغرب و عزت شهدای گمنام را از درگاهت خواستارم. /اختصاصی
دانشجوی دانشگاه پیام نور شلمچه بوسه گاه فرشتگان آینه ی عاشورا نمای ایران کتیبه ای محزون از هشت سال دفاع مقدس شلمچه قبل از شهریور 59 فقط روستایی بود از توابع خرمشهر در نزدیکی مرز بین ایران و عراق که حتی برای برخی از خوزستانی ها هم ناشناخته بود چه رسد به ما....! براستی چه شد که امروزه این نام و خاطره های غرورانگیزش تندیس زیبای عشق است در چشم و دل عاشقان و خاری است در چشم کوردلان؟! جواب واضح و آشکار است.چه برای عاشقان و چه برای کوردلان بزدل. شلمچه دریچه ای بود به آسمان که اندک زمانی گشوده شد تا مشتاقان پرواز به سوی حق با دادن با ارزش ترین سرمایه خود از آن عبور کنند. شلمچه دیوانی است که یاران خمینی کبیر(ره) با خون خود شعرهای دلنواز آن را سرودند. شلمچه تصویری است که نیاز به معرفی و توضیح ندارد.کافی است بنشینی و زیبا بنگری!!!! باید در گرمای آفتاب ظهر شلمچه بر روی خاک پر اسرارش قدم زنید.گرمایی که ظهر عاشورا در کربلا را در ذهن تداعی می کند. هر وجب از خاک شلمچه غزلی است در قالب ایثار که باید آنها را فهمید و با تمام وجود خواند. طلوع و غروب را باید در این سرزمین دید. و اما چه شده که این دیار در چشم بعضی افراد بی ارزش شده؟! چه شده که این بازار عشق بازی دیروز را فقط صحرایی خشک می دانند؟! شاید از دشمن نفس خویش رها نشده اند و دلشان در تصرف شیطان است که این گونه در مورد این وادی مقدس قلم می زنند و یا سخن می گویند و یا شاید از سر جهالت است!! اگر از سر جهالت است باید آگاه شوند.باید تاریخچه این شهر شهادت را مرور کنند البته نه با چشم سر بلکه با چشم دل. و آنهایی که به شیطان سواری می دهند لحظه ای درنگ کنند. توجه خود را متوجه معبود کنند و قیام امام حسین(ع) را از نظر بگذرانند. مطمئنا با این کار شیطان را که بر شانه هایشان نشسته به خاک ذلت نشانده و سعی می کنند این صفحه سرخ تاریخ ایران را که خون غیرت و مردانگی در رگهای امروزی ها می دواند بیشتر بشناسند و بشناسانند./ انشاا...
طلوعی که پرستوهای عاشق را به سوی عروجگاه بدرقه میکرد.
و غروبی که سرخی اش را وامدار خون این پرستوهاست.